۱۳۸۸-۰۴-۲۳


" ...و من با خودم فکر میکردم آیا این تنهایی برای او دردناک نیست ؟!اما انگار او عاشق همه ماست ، و شاید برای همین تنهایی ست که…" ، "...نمیتوانست از یاد ببردش . مثل طعم گیلاس های باغ پدربزرگ متفاوت بود . و البته بسیار فراموش نشدنی ..." ، "... و البته دریاچه نه چندان بزرگی هم آنجا بود ! با آسمانی صاف و چند تکه ابر سفید ."خیلی" حوس کردم که آنجا باشم ! همین حالا ! و حیف که ... " ، " ... تنهایی پر بود از خیال هایی که به شکهایش دامن میزد و در همان حال خالی میشد از اشک و هق هق های ناتمام ... " ، " ... رنج . جنگ برای موندن ، بدست آوردن ... " ، " ...این خوب است یا بد ؟ نمیدانم . نمیدانم . خیلی وقت است که دیگر نمیدانم چه چیز درست است و چه چیزی غلط..." ، "... نوشته های ناتمام مینویسم . دیگر موسیقی هم بی تاثیر برای خودش میخواند... " ، " ... حتی رضایت کامل از همه چیز هم ارضا کننده نیست ! به دستات نگاه کن که میلرزند . چه فرقی میکنه که ... " ، " ... بعبارتی هیچ چیز بزرگترینی انگار وجود نداره و همه هدفهای بزرگ باز هم در یک سطحند ... " ، " ... یه چیزایی نیستن . گاهی فکر میکنم باید از همه وابستگی ها خلاص بشم تا به آرامش برسم . گاهی احساس میکنم باید یکیو شدیدا دوست داشته باشم . فکر میکنم موسیقی که داره پخش میشه باعث میشه اینا رو بنویسم ... "

اینها انبوهی از جملات منفیی هستن از لابه لای نوشته هایی که تا امروز از دیلیت شدن جون سالم به در برده بردن ! ( البته برای هیچ شخص خاصی نوشته نشدن) . شاید چون حسشون تا امروز موندگار بود تا حالا دوام آوردن . نمیدونم فردا که از خواب بیدار بشم بازهم هستن یا نه . ولی حالا اون حس که نگذاشت تو این مدت کسی این جملات رو بخونه داره تشویقم میکنه که همشونو فراموش کنم . البته انگار خودم دارم زور میزنم که فراموش کنم . حس هم بهانه ست ؛)

نمیدونم میخوام از این به بعد چی اینجا بنویسم . اما هر چی که باشه سعی میشه منفی هاش قبل منتشر شدن سانسور بشه ! من وبلاگ گردی رو دوست ندارم ، شاید برای همین نوشتن اینجا یکم برام سخته . ببینید ، این رو فکر کنم همین دیشب نوشتم : " ... نوشتن یا ننوشتن ؟ مسئله این نیست ! مسئله این است که چرا ؟! ... نه ، هیچ یک نیست . هیچ کدام کافی نیست . گفتن دست و پا گیرم میکند انگار . سنگینم میکنند این کلمات ، بهانه میخواهم انگار! نوشته هایی که عمرشان بیشتر از چند روز نیست همان بهتر که اصلا نوشته نشوند ... "

"... یک روز که بیدار میشوم ، همه چیز بار مثبت دارند ، و من منفی . خوب است ! همه چیز جذبم میکنند .
صبح بعد من هم مثبت از خواب بیدار میشوم . سرگردان در دافعه ها ! کدام بهتر است ؟؟... "
طالع بینی ها راست نوشته اند ، جوزا ها مثل صورت فلکیشان دو بخشی هستند . گاهی استثناهایی هم پیدا میشوند که خیلی بیشتر از دو شخصیت دارند ( بر اساس مشاهدات عینی ! ) . و البته در مواردی هم این شخصیت ها بسیار متضادند و مدام درحال کشمکش . پس بعید نیست فردا این نوشته ها هم دیلیت شوند ! لطفا انتظار زیادی از آنها نداشته باشید ! و کمکشان کنید خود را متحد کنند :)

فکر کنم زیادی طولانی شد ...

هیچ نظری موجود نیست: