۱۳۸۸-۰۵-۲۴

متد ترک سیگار"مَلی" جون


امشب مهمان داشتیم . طبق معمول همه چنان مطلع از سیاست حرف میزند که شک کردم نکند اینها هم دوره ای رئیس جمهور مملکت بوده اند . اما لابه لای سیاست "مَلی" جون داشت از خاطراتش برایم تعریف میکرد که البته آنها هم آخرش با نتیجه گیری سیاسی ختم میشد . یک وقت فکر نکید این خانم یک دختر هم و سن و سال خودمان است . بلکه جوانی است ریزه میزه وچروکیده با هفتاد هشتاد سال سن .
موقع رفتن پدرم جلوی پنجره مشغول سیگار کشیدن بود . "مَلی" جون هم که ماشاا... حافظه اش از من خیلی بهتر است با دیدن این صحنه به سرعت در بایگانی خاطراتش سرچ کرد و فورا یکی دیگر از تجربیاتش را رو کرد . بعد از کلی مقدمه چینی و یادآوری این نکته که پدرم حالا دیگر یک انسان عاقل و بالغ است و باید به سلامتی خود و اطرافیانش بیشتر اهمیت بدهد رو به پدرم گفت : " از فردا یه پارچ آب یخ بذار کنار دستت ، هر ده دقیقه یه قلپ بخور . اگرم تو ماشین بودی با خودت یه بطری آب داشته باش . سر یه هفته قول میدم دیگه نمیکشی "
فکر کنم خودش هم مثل من گول لبخند پدرم را نخورد و بلافاصله تاکید کرد که این روش را از خودش در نیاورده . بلکه آن سالها که از دربار سفارش خیاطی می گرفته و اتفاقا شخصا هم لباسهای علیا حضرت را دست دوزی میکرده ، شخصی که لباسها را برای پرو به دربار میبرد ، سیگاری قهاری بود . یک پزشک انگلیسی این روش را برایش تجویز و او هم ترک کرد .
فکر کنم این نصایح پدرم را سخت تکان داد و حتما الان به فکر امتحان کردن این روش پیشرفته ترک سرپایی ، بدون درد و خونریزی و در کمتر از هفته ، است . فقط کافی است کمی خم شوم و از لای در نیمه باز اتاق نگاهی به پدرم ، که دارد اخبار می بیند ، بیندازم .......روی میز نه آبی هست و نه لیوانی . فقط یک زیر سیگاری میبینم و دودی که از دهان پدر بیرون می آید !


پ.ن : یک روزنامه نگار دارد از خوش رفتاریهایی که با زندانیان جوان میشود حرف میزند . پدرم یعد از سالها دارد گریه میکند و برای اولین بار صدایش میلرزد .

۱ نظر:

ذهن ِآشفته گفت...

جدن که اعصاب نمونده واسه کسی. سیگار رو هم عمرن اگه بشه این روزا ترک کرد.
قلم روون و جالبی داری.